همایش و گردهمایی بزرگ عشایر در زرآباد برای نخستین بار برگزار میشود.این همایش 26 بهمن ماه به همت اداره امور عشایری کنارک، بخشداری زرآباد، شورای اسلامی بخش و شهر زرآباد برگزار میشود.بررسی مشکلات و مسائل عشایر و کوچنشینان، بررسی شرایط ایجاد تسهیلات مناسب برای زندگی و معیشت عشایر، بحث و تبادل نظر در زمینه راههای افزایش مشارکت مردم در انتخابات از
عمده اهداف مهم برگزاری این همایش است.
همایش عشایر زرآباد مقدمهای برای برگزاری همایشی بزرگ تر در سال آینده خواهد بود و در پایان برگزاری همایش از عشایر نمونه بسیجی تقدیر میشود.
همچنین مسابقه بزرگ شتر سواری عشایر به مناسبت 22 بهمن ماه برگزار شد.
گفتنی است: حضور فعال و باشکوه عشایر بخش زرآباد در راهپیمایی 22 بهمن ماه امسال بسیار مثالزدنی بود
بیشتر عشایر زرآباد به شغل شتر داری اشتغال دارند و در صورت ساماندهی مناسب میتوانند تامین کننده بخشی از مایحتاج دامی در استان و حتی سطح کشور باشند
|
ادامه مطلب...
ادامه مطلب...
مرگ مرموز دختر و پسر جوانی در خانه، کارآگاهان پلیس آگاهی را در برابر پرونده ای جنایی قرار داد. به گزارش خبرنگار مهر، عصر روز پنجشنبه 20 بهمن زوج میانسالی وقتی به خانه خود در زاهدان بازگشتند با صحنه هولناکی روبرو شدند. آنها جسد پسر 23 ساله خود را در یکی از اتاق ها دیدند. در فاصله چند متری او نیز پیکر بی جان دختر جوانی قرار داشت.دقایقی بعد با اطلاع ماجرا به پلیس تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی همراه بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شدند. در بررسی های مقدماتی مشخص شد بر روی بدن دختر و پسر جوان آثاری از درگیری وجود ندارد. همچنین هیچ وسیله ای از خانه سرقت نشده بود.
تحقیقات نیز نشان داد دختر و پسر جوان چندی قبل با هم آشنا شده و قصد ازدواج با یکدیگر را داشته اند. روز حادثه پسر جوان در حالیکه اعضای خانواده اش در خانه حضور نداشتند دختر مورد علاقه اش را به میهمانی دونفره دعوت کرده بود تا درباره آینده شان صحبت کنند که به طرز مرموزی جان باخته بودند.
تیم جنایی با بررسی صحنه، سه فرضیه را مطرح کرده و تحقیقات را بر روی فرضیه های خود آغاز کردند. در نخستین فرضیه قتل دخترو پسر جوان مطرح شد که نبود آثار درگیری بر روی بدن آنها این فرضیه را کمرنگ کرد. در ادامه نیز خودکشی یا مرگ بر اثر گازگرفتگی مطرح شد که شواهد موجود احتمال این دو گزینه را نیز کمرنگ کرد.
پس از تحقیقات در محل حادثه بازپرس ویژه قتل زاهدان دستور انتقال اجساد به پزشکی قانونی را صادر کرد تا با آزمایش های تخصصی علت مرگ قربانیان مشخص شود. تیمی از کارآگاهان نیز تحقیقات در این رابطه را آغاز کردند.
|
ادامه مطلب...
ادامه مطلب...
بلوچستان از ۱۱ شهرستان، ۲۹ شهر، ۳۳ بخش و ۸۴ دهستان تشکیل شده است. شهرستانها عبارتند از: ایرانشهر – چابهار – خاش – دلگان – زابلی – زاهدان – سراوان – سرباز – سیب سوران – کنارک – نیکشهر .
۱- زاهدان:
بزرگترین شهر بلوچستان ایران است. بطور کلی طبق برآورد دکتر کرامت الله زیاری زاهدان دهمین کلانشهر بزرگ ایران است که به سرعت رشد می کند و جمعیتی بالغ بر یک میلیون ایرانی اکثرا بلوچ و شمار کثیری از مهاجران افغانی را در بر دارد. این شهر حدود ۳۹۵۲۱ کیلومتر مربع وسعت دارد. از شمال به کویر لوت و زابل از مشرق به مرزهای افغانستان و پاکستان از جنوب به شهرستان خاش و سراوان و ایرانشهر و از مغرب به شهرستان بم محدود می گردد. اختلاف ساعت آن با تهران ۳۶ دقیقه و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۳۹۷ متر است. فاصله آن تا تهران ۱۶۱۷ چابهار ۷۵۶ ایرانشهر ۳۶۶ خاش ۱۹۵ میرجاوه ۸۴ زابل ۲۱۶ و نصرت آباد ۱۰۴ کیلومتر است. در اوایل پادشاهی فتحعلی شاه قاجار در محلی که اکنون زاهدان است چاه آبی بود که راهزنان پس از حمله به کاروانها و چپاول دارایی و سرمایه آنها در آنجا استراحت می کردند. این منطق که مملو از درختان گز بود دزد آب نام داشت. در سال ۱۲۷۷ هجری شمسی یکی از ساکنان آن حدود به نام مراد به اتفاق فرزندانش در آنجا کاریزی احداث کرد که موجب رونق اندکی در آن گردید. پس از کشیده شدن راه آهن کویته به زاهدان همزمان با جنگ جهانی اول توسط انگلیس تجارت بین ایران و هند از همین نقطه شروع گردید. و شهر را رونقی صد چندان داد. و در زمان رضا شاه به پیشنهاد تیمسار امان الله جهانبانی به اسم زاهدان تغییر نام داد. این شهر دارای سه بخش به نامهای مرکزی میرجاوه و نصرت آباد و ۶ دهستان به نامهای انده با وسعت ۱۱۹۰ لادیز ۲۴۲۷ شورو ۲۷۳۰ حرمک ۴۴۳۸ کورین ۸۱۹۳ حومه ۹۳۷ کیلومتر مربع است . سه نقطه شهری آن زاهدان میرجاوه و نصرت آباد هستند. از نقاط توریستی و دیدنی آن منطقه لادیز متعلق به دوره پارینه سنگی قلعه لادیز غار و آبشار لادیز پارک ملت زاهدان مجتمع تفریحی براسان باغ خانواده موزه مردم شناسی کتابخانه پروفسور کامبوزیا ساختمانهای قدیمی پست و دادگستری با معماری سبک هندی مسجد مکی بزرگترین مسجد اهل سنت در ایران مسجد جامع و مساجد ریبای دیگرچهارراه رسولی و دیگر نقاط دیدنی هستند.
ادامه مطلب...
بلوچستان دارای آب و هوای خشک و گرم است و مردم آن به دو دسته ساکن و غیر ساکن (عشایر که ایلات بلوچ را تشکیل می دهند) تقسیم می شوند.
اصولاً منبع اصلی درآمد برای بلوچ های ساکن، کشاورزی و برای بلوچ های متحرک، دام پروری است که متأسفانه در سالهای اخیر به علت خشکی فراوان، کشاورزی و دامپروری تا حد بسیار زیادی افت کرده است. در نتیجه عوامل مذکور، مردم بلوچستان، به ناچار به فعالیت های غیر کشاورزی روی آورده اند و سعی کرده اند با توسل به فرآورده های مذکور، زندگی خود را سرو سامان بخشند، بجز ترانه ها و نغمه ها، صنایع دستی نیز بیانگر چهره ای از زندگی مردمان بلوچ است که در رنگها و نقش های سوزندوزی بلوچ یا گلیم و قالی مفهوم می یابند.
ادامه مطلب...
غذاهای هر منطقه معرف بسیاری ویژگی های آن دیار هستند. مسافرانی که برای نخستین بار به شهر یا دیاری سفر می کنند خوب می دانند که با تجربه صرف غذاهای محلی و بومی آن منطقه می توانند به بسیاری خصوصیات زندگی مردم آنجا پی ببرند. غذاهای بلوچی نیز حامل بسیاری از ویژگی های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی منطقه بلوچستان ایران هستند.
آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفتگوهایی با مردم شهرهایی چون ایرانشهر، نیکشهر، بمپور، سرباز، پیشین، راسک و چابهار است. به عبارت دیگر در ادامه با خوراکی هایی آشنا می شوید که خاص منطقه «مکُران» است و به جز این منطقه در مناطق دیگر طبخ نمی شود. مثلا «کشک بادمجان» و «خورشت بامیه» بلوچ ها مثال زدنی است اما «تنورچه»، «تباهگ»، «دوغ پا» یا خوراکی دیگری که هم حکم شیرینی دارد و هم حکم یک غذای کامل یعنی «چنگال» فقط در بلوچستان طبخ می شود.
ادامه مطلب...
بطورکلی پوشاک هر منطقه تحت تأثیر آب و هوای آن منطقه میباشد. باید گفت که لباس بلوچ، لباس قدیمی فلات
ایران به ویژه اقوام پارتی(اشکانیان) میباشد که با توجه به شرایط آب و هوایی منطقه، تغییراتی در آن پدید آمده
است. به علّت گرمای زیاد و تابش شدید خورشید، لباس مردان اغلب به رنگ روشن میباشد و برای جلوگیری از
تابش مستقیم آفتاب عمامهای دور سر میپیچند و شال یا لنگی بر روی شانه میاندازند. اما پوشاک زنان بلوچ
علاوه بر اینکه تحت تأثیر شرایط آب و هوایی منطقه است، متأثر از فرهنگ کشورهای پاکستان و هندوستان قرار دارد.
لباس زنان بلوچ به طرز شگفت آوری سوزن دوزی و یا گلدوزی شده است و روسری یا سریگ زنان نیز سوزندوزی و
قلابدوزی میشوند.
الف) پوشاک مردان
پیراهن یا قمیس: پیراهن گشاد و جادار است که از زیر گلو چاک میخورد و دارای یقه برگردان یا ساده، با یک یا دو
جیب در زیر شانههای طرفین و یک جیب در بالای سینه سمت چپ است.
▪ شلوار: شلوار مردان بلوچ همانند شلوار اشکانیان بسیار گشاد است اما در نزدیک دمپا یا پاچه تنگ میشود و با
چرخشی سبب چینهایی در آن میشود.
▪ گَنْجْپِراک: همان زیرپوش است.
▪ پاگ: پارچهای است به طول دو متر که غالباً پیرمردان آن را دور سر خود میپیچند.
▪ دستمال: معمولاً سفیدرنگ و از پاگ کوچکتر است و اغلب پیرمردان آن را دور سر خود میپیچند.
▪ لانکی یا چادر: همان پارچه پاگ است ولی جوانان به جای پاگ آن را روی شانه خود میاندازند و در هنگام نماز
خواندن، سر خود را با آن میپوشانند و در هنگام نشستن و گپ زدن، آن را دور کمر و پاهایشان میبندند که در
اصطلاح محلی به آن کمَرزانی و به شوخی صندلی بلوچی میگویند.
▪ کلاه: بر دو نوع است یا ساده است که از پارچه درست شده است و در هنگام نماز بر سر میگذارند و یا کلاکلی
است که از پوست بّره درست شده است.
▪ کوش: در گذشته از برگ درخت داز نوعی کفش بنام سِواس درست میکردند ولی در حال حاضر تعداد اندکی
خصوصاً عشایر از سواس استفاده میکنند و اکثراً از کفشهای ایرانی و خارجی که از طریق دریای عمان به بنادر
ایرانی وارد میشود، میپوشند.
ب) پوشاک زنان
▪ پیراهن یا پشک: از انواع پارچههای رنگارنگ که سرآستین و جیب (پندول) و گریبان آن سوزندوزی شده است.
▪ شلوار: شلوار گشاد است که در نزدیک دمپا یا پاچه تنگ میشود، دمپای آن نیز سوزن دوزی شده است.
▪ سریگ: چادر بلند و نازکی است که کنارههای آن را قلابدوزی میکنند و معمولاً به رنگهای مختلف یافت میشود.
▪ کوش: در حال حاضر زنان بلوچ از انواع کفشهای ایرانی و خارجی میپوشند ولی به طور محدود زنان عشایر از
نوعی سواس مخصوص نیز استفاده میکنند.
▪ زیورآلات زنان:
ـ انواع گوشوارهها: دُرّ ـ والی ـ نالوک ـ چُلُمب ـ جُمکه ـ بادی و…
.
ـ کید: از طلا ساخته میشود که در موی سر فرو میکنند و به طرف دو گوش پایین میآید و دُرّ را نگه میدارد
.
ـ چَلاّ: همان انگشتری است که در اصطلاح محلی مُندریک نامیده میشود.
ـ کَپَکوَ: نیمکرههایی از طلا است که بر قطعهای از پارچه میدوزند و به گردن میبندند و با دانههای فیروزه و یاقوت آن
را تزئین میکنند.
ـ پادیگ: مچ بند نقرهای یا طلایی است که به مچ پا میبندند و در هنگام راه رفتن صدا میدهد معمولاً نوکرها از آن
استفاده میکنند و در موقع رقص صدایی هماهنگ با صدای دهل ایجاد میکنند.
ـ پولّوک: از طلا درست میشود که آن را در سوراخ بینی نصب میکنند.
ـ پلوه: به شکل بیضی از طلا و فیروزه ساخته میشود و زنان آن را در سوراخ غضروف بینی قرار میدهند.
ـ سنجاق (تاسِنی): از طلا ساخته میشود به صورت نیمهدایرهای است که روی آن یاقوت یا فیروزه کار گذاشتهاند و
در لباس زنان بلوچ بجای دکمه به کار میرود.
ـ سایر زیورآلات: عبارتند از: لَرزوک ـ تک ـ نالوک ـ مهرگ ـ فیروزک ـ مودی و…..
بازی های بلوچی:
بازی های محلی بلوچستان عبارتند از:
پادشا وزیر، چل بازی،چوب بازی، ستط، سرخ پری زردپری، شترسواری، غایم بازی، کَودی کَودی،لپگر، هرکشکا، اشکاتیلی، چوک چوک، لیلی گوگو، آنجلاسیکی، کلاه چل چل،قله پود، چل وشکه، کشتی کچ گردون. که در ذیل به چند نوع از این بازیها می پردازیم.
- چوب بازی (چابهار)
دایره بزرگی از جمع بازیکنان تشکیل می شود، همراه با نوای ساز و دهل چوب بازی با حرکات آرام و منظمی آغاز می شود. به تدریج همراه با تندشدن آهنگ حرکات هم تندتر وتندتر می شود. در این حرکات بازیکنان چوب های خود را به هم می کوبند. کوچکترین غفلت باعث اصابت چوب به بدن بازیکنان می شود. هر بازیکن دو چوب در دست دارد و با آهنگ دو قدم به جلو برداشته، یک قدم به عقب برمی گردد و یکبار به دور خود می چرخد. وقتی بازیکن دو قدم جلوتر می رود باید چوب های خود را به صورت ضربدر در مقابل صورت خود نگه دارد، هر بازیکن وقتی برمی گردد با بازیکن پشت سری خود نیز به بازی می پردازد. این بازی برپایه مهارت و استقامت استوار است.
- چل بازی
چل (به فتح چ و سکون ل) نام بازی است گروهی که بین دو تیم با نفرات مساوی هر گروه ۵ نفره انجام می شود، بازی مذکور از جمله بازی های مذکور از جمله بازی های این محلی است که در رودهای پرآب و در محل های عمیق و یا استخر و دریا می تواند برگزار شود. این بازی در روستاهای ایرانشهر متداول است. بازی توسط یک نفر داور، داوری و قضاوت می شود.
- شترسواری
شترسواری از جمله ورزش های بومی با محلی بلوچستان است که به ویژه در شهرستان های خاش و ایرانشهر همچنان کم و بیش رایج است و به مناسبت هائی برگزار می شود.
تاریخچه خط بلوچی
خط فارسی عربی در قرن پانزدهم از طریق مغولها به هند راه یافت و از آن پس در نوشتن زبان اردو از آن استفاده میشود و تعدادی حروف جدید از جمله ٹ، ڑ، ڈ، ں وے نیز به آن اضافه شده است.
از اواخر قرن نوزدهم ، بلوچی هم با حروف اردو وهم با حروف لاتینی نوشته شده است ازآن جمله ترجمه انجیل است که در آن از حروف اردو استفاده شده است و کتابهای گرامر بلوچی با حروف لاتین که توسط انگلیسیها و برای انگلیسی زبانانی که مایل به یادگیری این زبان بودند, نوشته شده است. ولی دامنه انتشار اینگونه کتابها محدود بوده و نقش آنچنانی در تکامل خط بلوچی نداشته است. تکامل بلوچی بعنوان خط آدبی در اواخر دوره استعمار انگلیس در هند، درسال ١٩٢٩ آغازشد.
ادامه مطلب...
ایران سرزمینی بزرگ و پهناور و دارای تمدنی بسیار بالایی می باشد.این سرزمین دارای ویژگی های خاص خود می باشد و دارای اقلیم های آب وهوایی مختلف و همچنین اقوام مختلفی می باشد که هر کدام دارای آداب و رسوم و فرهنگ ویژه خود می باشند.
همچنین به دلیل موقعیت خاص خود دارای جاذبه های تاریخی، فرهنگی، طبیعی بسیاری می باشد.
در این میان استان سیستان و بلوچستان دومین استان کشور از نظر مساحت می باشد و به دلیل موقعیت سوق الجیشی و آب و هوائی ویژه خود با توجه به فرهنگ و تمدن دارای قدمت خود مورد بی توجهی قرار گرفته و به همین دلیل می خواهیم که در مورد تاریخچه و فرهنگ و آداب و رسوم اقوام این استان مقاله ای تهیه کنیم تا حدالامکان تاریخ و فرهنگ اقوام این استان از انزوا خارج شود.
بلوچستان:
بلوچستان از۷ شهرستان، ۲۵ شهر، ۲۷ بخش و۷۷دهستان تشکیل شده است. شهرستانها عبارتند از: ایرانشهر – خاش – زاهدان – سراوان –سرباز- چابهار – نیکشهر.
ادامه مطلب...
بلوچی زبان مردم بلوچ است. این زبان در جنوب غربی پاکستان، جنوب شرقی ایران، جنوب افغانستان، کشور های ساحلی خلیج فارس و نیز ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد. این زبان از لحاظ ادبیات شفاهی دارای منابع غنی است. داستان ها، حماسه ها، اشعار و سایر انواع ادبی سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده اند. این زبان جزء خانواده زبان های هند و ایرانی است که در شاخه ایرانی قرار دارد. زبان بلوچی در دوره های متمادی تحت تاثیر زبان های مختلف بوده است زیرا این زبان تا به حال زبان رسمی هیچ کشور و یا ایالتی نبوده و زبان مغلوب بوده است. دلیل دیگری که زبان بلوچی از زبان های دیگر تاثیر پذیرفته است ارتباط مردم بلوچ با سایر اقوام در اطراف خویش است.
ادامه مطلب...
بَلوچـِستان نام بخش جنوبی و اعظم استان سیستان و بلوچستانایران و همچنین بزرگترین استان کشور کنونی پاکستان است که در غرب این کشور واقع شده و به آن بلوچستان پاکستان هم میگویند. سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد به اسم «مکا» مشهور بوده که یونانیها آن را «گدروزیا» نامیدند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این دو کلمه با کلمه «مکا» کلمهای پدید آمد که به مرور زمان به «مکران» تبدیل شد. واژهٔ بلوچستان نیز از زمانی اطلاق شد که بلوچها در آن سکونت کردند.
زبان مردم بلوچ بلوچی است که جزو خانواده زبانهای ایرانی محسوب میگردد، زبانهای ایرانی نیز یکی از زیر خانوادههای زبانهای هند و اروپایی است. این که این زبان متعلق است به خانواده زبانهای ایرانی است هیچ شک و تردیدی وجود ندارد اما این که سیر تحول آن چگونه بودهاست، هنوز به روشنی معلوم نیست، یعنی جد بزرگ این زبان ایرانی باستان است اما چطور از ایرانی باستان به بلوچی امروز رسیدهایم مشخص نیست. نکتهای که باید به آن توجه نمود این است که استان سیستان و بلوچستان ایران، از دو بخش تشکیل شدهاست، سیستان که شامل زابل و بخشهای اطراف آن است و بلوچستان که زاهدان و سایر بخشهای جنوبی استان را دربر میگیرد. همان طور که ذکر شد زبان مردمان بلوچستان بلوچی است اما زبان مردمان سیستان، زبان فارسی با گویش سیستانی میباشد.
رقابت دولتهای فرانسه و انگلیس بر سر هندوستان، انگلیسها را برآن داشت تا کنترل بلوچستان را که یکی از معابر دسترسی به هندوستان بود، به دست بگیرد. انگلیسیها برای جدا کردن بلوچستان از ایران اقدامات گستردهای برای شناسایی این سرزمین انجام دادند. از جانب دیگر دولت ایران در تلاش بود تسلط خود را بر این نواحی گسترش دهد. در دوره ناصرالدین شاه، دولت مرکزی تسلط و گسترش نفوذ خود را در بلوچستان و مرزهای شرقی ایران افزایش داد. این حرکات سبب شد تا انگلیس سرحدی برای جلوگیری از پیشروی ایران تعیین نماید. انگلیس بعد از کشیدن خطوط تلگراف، درخواست تعیین حدود متصرفی دولت ایران را در بلوچستان نمود، اما با مخالفت دولت ایران مواجه شد. ناصرالدین شاه که قدرت مقاومت در برابر سیاست انگلیسیها را نداشت، تن به تشکیل کمیسیونهای مرزی مشترک داد. نتیجه کار این کمیسیونهای مرزی، واگذاری بخشهای وسیعی از بلوچستان و تشکیل بخشی از منطقهٔ حایل برای هندوستان بود.
برای بررسی این موضوع کتب بسیاری را مطالعه نمودم و در ضمن این مطالعات به این نتیجه رسیدم که ناحیه ای در بلوچستان بنام سرحد به طور کلی در یک برهه 500 ساله از تاریخ بلوچستان محذوف گردیده است. وقایع اندکی که ذهن مردم سرحد آن را به یاد دارد عبارتند ازسفر نادر شاه به منطقه و سپردن حکومت خاش به شخصی بنام بایی خان ( نادر شاه افشار ارادت خاصی به مردم منطقه بلوچستان داشته است این ارادت را می توان در چند جا دید 1- سپردن حکومت سرحد به میر بایی خان 2- سپردن حکومت مکران به پدر زن بلوچش میر مبارک3- انتخاب یک فرد بلوچ به عنوان فرمانده لشکر ایران و سپس سپردن حکومت افغانستان به این بلوچ (احمد خان درانی ) که موسس دولت افغانستان بوده است.4- انتصاب سردار عبدالله خان براهویی به فرماندهی سپاه ایران در جنگ با هند و سپردن حکومت منطقه کلات به وی. ) آنچه از تاریخ بجای مانده است حکایت سفر نادر شاه و گذر ایشان از منطقه سرحد است. نادر شاه افشار در سفری که به سرحد انجام می دهد در تفتان اطراق می کند . ظاهرا مسئول حکومت این منطقه شخصی است بنام میر بایی خان. که از نزدیکان دربار صفوی و شیعه مذهب می باشد. می گویند میر بایی خان از نوادگان حسین کرد شبستری پهلوان نامی ایران بوده است که در عهد شاه سلطان حسین آخرین شاه رسمی صفویان با حکمی که شاه عباس به پدر بزرگش داده است به دربار صفوی می رود . و آنجا به عنوان فردی که حامی نشر تشیع در بلوچستان و سر حددار منطقه بوده مورد استقبال شاه قرار می گیرد. در نهایت میر بایی خان با یکی از شاهزادگان صفوی ازدواج نموده و با حکمی دیگر به سرحد باز می گردد . حال نادر شاه می خواهد این پیر مرد داعیه دار حکومت سرحد را که سر و سری با دربار صفوی داشته است تنبیه کند. در نیمه های شب سر و صدای بسیار قور باغه ها و آبزیان امان نادر را می برند و خواب را برایش حرام می کنند . نادر فورا دستور می دهد بزرگ منطقه را حاضر نمایند . پس از حضور وی نادر دستور می دهد فورا به قورباغه های منطقه ات دستور بده که خاموش شوند و گرنه فردا تو را دار خواهم زد . مدتی بعد تمامی صداها خاموش می شوند ونادر به خواب می رود . صبح فردا پیر مرد را می آورند و نادر از وی می پرسد که چگونه سر صدای دیشب را خاموش نمودی؟ و ایشان در جواب می گویند که کاری بسیار ساده بود . روده های گوسفندانی را که لشکریان شما آنها را برای شام سر بریده بودند داخل نهرهای آب ریختم و این باعث شد تا آبزیان گمان کنند که مارهایی در آب هستند و از ترس شکار شدن ساکت شدند. نادر از این همه ذکاوت خوشش آمد و دوباره حکم حکومت سرحد را برایش تایید نمود. و در ضمن دستور داد تا سرحد که تا آن زمان منطقه تاخت و تاز یاغیان بود امن شده و در مرکز آن شهر خاش بنا شود. شاید یکی از دلایل گذشت نادر شاه از میر بایی خان کرد بودن هر دو است. حکومت اکراد در منطقه سرحد در دیگر اسناد تاریخی نیز یاد شده است. البته حکایت دیگری نیز از عهد نادر داریم . نادر شاه که برای مقابله با سپاه هند به این منطقه لشکر کشی می کند در نبرد اول خود شکست می خورد. علت اصلی شکست وی ترس اسب های سپاه از فیل های هندی بوده است. سپاهیان هندی توسط فیل های خود موجب رم کردن اسب های سپاه نادر شده و وی به منطقه بلوچستان امروزی عقب می نشیند. در این منطقه یکی از بلوچهای زیرک به وی پیشنهاد خوبی می دهد . وی می گوید این بار سپاه نادر به جای استفاده از اسب از شترهای اقوام بلوچ سود ببرند . در حمله دوم نادر شترها باعث می شوند تا فیلهای هندی رم کنند و شیرازه سپاه هند که در پشت فیلها بوده اند به هم بریزد. با این ترفند هزیمت در سپاه هند می افتد و نادر به پیروزی می رسد. تمامی حکایتهای بجای مانده از عهد نادر شاه تکیه بر زیرکی مردان بلوچ دارند. و استفاده کثیر نادراز بلوچها در سپاه ایران این مطلب را تایید می نماید. نکته ای که توجه به آن خالی از لطف نیست قضیه بلوچ های منطقه سیستان امروزی است . این بلوچها در واقع از زمان صفوی و حتی قبل از آن در عهد صفاریان به این منطقه کوچ کرده اند. ساکنان اولیه سیستان سکاها بودند که مورد غضب شاه عباس قرار گرفته و از ایران اخراج شدند. این کار توسط اکرادی انجام شد که امروزه تمامی مرز ایران و افغانستان را در بر گرفته اند. اینان چون شیعه مذهب بودند و از متحدان کرد طوایف ترک همراه صفویان به حساب می آمدند نیرویی مزاحم برای دربار صفویه بودند که مشغول کردن آنها با سکاها هم آنها را ضعیف می کرد و دور از مرکز می نمود و هم سکاها را از بین می برد. نادر شاه افشار خود از همین اکراد بوده و از قوچان به پادشاهی رسید. با شکست سکاها و کوچ آنها به مناطق شمالی تر و شرقی بلوچهای منطقه سرحد و کلات سیستان را در اختیار گرفتند. حکومت احمد خان درانی در افغانستان نیز مزید بر علت شد. وی از طایفه بارکزهی بود و از اقوام نادر به حساب می آمد. که پس از مرگ نادر به صورت خودمختار عمل می نمود
بلوچستان در زمان ساسانیان: کشور ایران در زمان ساسانیان خصوصا در اواخر آن به چهار رقسمت تقسیم شده بود منطقه جنوبی آن شامل نوزده شهرستان بود که یکی از آنها به گفته کولسنیکف درکتاب ایران در آستانه یورش تازیان مکوران نام داشت . گفته اند که در دوره ساسانیان بوده است که بخشی از اقوام ساکن در نواحی شمال غربی و مغرب ایران به نام بلوچ به منطقه کرمان کوچانیده شده اند. در شاهنامه نیز چنین مضمونی آورده شده است. فردوسی از قتل عام بلوچها توسط انوشیروان سخن می گوید. طبری آورده است که در شهر گور(که در سه کیلو متری فیروز آباد کنونی استان فارس قرار دارد) فرستادگانی از شاه کوشان و طوران و مکران با پیام اطاعت برسیدند. نولدکه در توضیح جمله طبری از استخری نقل کرده است که طوران قسمتی از بلوچستان امروزی است که پایتخت آن قصدار است. و تا اندازه ای مطابق با خان نشین امروزی کلات می باشد. وی گفته است که در بسیاری از کتابهای مهم جغرافیایی قدیم طوران و مکوران با هم ذکر شده اند. نولدکه عقیده دارد که آمدن شاهان طوران و مکوران به حضور اردشیر نمی تواند دلیل باشد بر اینکه اردشیر بر آن سرزمینها دست یافته بوده است . این مطلب از آنجا معلوم می شود که پسر او شاپور اول در کتیبه حاجی آباد خود را شاهنشاه ایران و جز ایران می نامد. اما پدرش را فقط شاهنشاه ایران می خواند. و از این راه می رساند که خود او شاهنشاهی ایران را تا آنسوی مرزهای دوران اخیر پارتیان گسترش داده است. در کارنامه اردشیر بابکان که کتابی است به زبان پهلوی و در اواخر دوره ساسانیان نوشته شده است در مورد جنگ اردشیر اول ساسانی و اردوان پنجم اشکانی آمده است که اردشیر از سپاهیان کرمان و مکران و پارس کمک گرفت و آنان را به جنگ اردوان فرستاد جمله ترجمه شده صادق هدایت از متن کارنامه از زبان پهلوی چنین است: اردشیر خود به استخر نشسته از کرمان و مکران و پارس کسته کسته سپاه بی شمار مر گرد می کرد و به کارزار اردوان می فرستاد. عبدالله گروسی در کتاب جغرافیای تاریخی ناحیه بمپور بلوچستان وضعیت بلوچستان در زمان ساسانیان را چنین شرح می دهد: در زمان ساسانیان به واسطه رونق امر تجارت و نظم و نسق در بهره برداری از منابع و ایجاد سد و بند بر روی رودخانه ها و پا کوهها و استفاده از نیروی عظیم کار بردگان در امر تولید کشاورزی و نیز رونق صنایع بافت پارچه های ابر یشمین و فلز گری و فولاد سازی و تردد قافله های تجاری آبادانی مکران و حوزه بمپور به اوج خود رسیده است . از جمله درآمدهای ساکنین ناحیه بمپور امر مکاری و حمل مال التجاره از راههای موجود بوده است و به نظر می رسد در این روزگار پرورش شتر و شتر داری که مناسب ترین حیوان بار کش برای مسافرتهای طولانی و عبور از سرزمینهای بیابانی بوده در ناحیه بمپور از رونق برخوردار بوده است. به شهادت منابع تاریخی مکران و طوران در زمان بهرام دوم ساسانی (277-293م) تحت تسلط این دولت نبوده اند ولی نرسی پادشاه ساسانی (293-303م) در کتیبه خود که در پایکولی (محلی در سلمانیه کردستان عراق) قرار دارد فهرستی از کسانی که برای تاجگذاریش حضور داشته اند نام می برد که در آن اسامی پادشاه پارادنه و شاه مکران که هر دو در بلوچستان کنونی بوده اند دیده می شود. به عقیده فرای تسامح دینی نرسی و عدم اصرار او بر آیین زردشت باعث گردید تا پادشاهان دیگر بلاد مثل شاه مکران که دین زردشتی نداشتند نیز از وی حمایت کنند. تاریخ طبری و بلعمی نشان میدهد که این روند در زمان بهرام پنجم ( بهرام گور420-439م) نیز ادامه داشت و شاهان غیر زردشتی فقط مالیاتهایی را به دربار ساسانی تحویل می دادند. اما در زمان خسرو انوشیروان همزمان با تحولات بزرگ اقتصادی و اصلاحاتی در اداره امور نظامی سرتاسر ایران به چهار قسمت تقسیم گردید که شامل خراسان خورباران نیمروز و آذربایگان بود. روایتی از جغرافیای ارمنی آشخاراتسویتس است که ظاهرا در سده هفتم میلادی نگارش یافته است مطابق این روایت نیمروز نوزده شهرستان داشته که از آن جمله پارس خوزستان اسپاهان کورمان طوران مکوران اسپت واشت ساکستان زاپلستان میشون هاگار پان یات رشیر دیر میش ماهیگ مازون هوزهرستان اسپاخل دیبوخل بدین ترتیب نام مکران در تقسیمات کشوری زمان انوشیروان آمده است. در فهرستی که جغرافی نویس ارمنی آورده است نامهای اسبت و وشت نیز ذکر گردیده اند. بر خی از تاریخ نویسان همچون کولسنیکف عقیده دارند اسبت نام نصرت آباد فعلی بوده است و وشت همان خاش امروزی است. مارکوارت اسپت را به زبان پهلوی اسپیت (سفید ) دانسته است و این محل را کراقان ( کلاغ آباد) امروزی و گرگ نزدیکی نصرت آباد کنونی دانسته است. همچنین از محل اسپیت در کتابهای مقدسی ابن خرداد به و یاقوت حموی نام برده شده است. دومین محلی که جفرافیای ارمنی نام برده وشت است که کولسنیکف آن را با بخش کنونی وشت در خاور بلوچستان یکسان دانسته است .مارکوارات وشت را صرفا خواش یا خواص مورد نظر جغرافیدانان عرب می داند یعنی همان خاش محلی در نواحی سرحدی ایران در بلوچستان می داند.از شهر خواش ابن فقیه در کتاب البلدان به عنوان شهری در جنوب کوهی که در آن سنگ گوگرد وجود داشته است نام می برد. نام مکران همچنین در رساله نامه تنسر آمده است. این رساله توسط تنسر موبد موبدان زردشتی در زمان اردشیر اول به گشنسب شاه طبرستان نوشته شده است. در این نامه از مکران به عنوان یکی از نقاط سرحدی ایران نام برده می شود. عین جملات نامه تنسر در این مورد چنین است: تورا می نمایم که زمین چهار قسمت دارد یک جز زمین ترک میان مغارب هند تا مشارق روم جز دوم میان روم و قبط و بربر و جز سوم سیاهان از بربر تا هند و جز چهارم این زمین که منسوب است به پارس و لقب بلاد الخاضعین میان جوی بلخ تا آخر بلاد آذربایگان و ارمنیه فارس و فرات و خاک عرب تا عمان و مکران و از آنجا تا کابل و طخارستان و این جز چهارم برگزیده زمین است .